سفارش تبلیغ
صبا ویژن





درباره نویسنده
عشقی که از دل برآید ... - آتش عشق
م . روستائی
بیان شوق چه حاجت که شرح آتش دل / توان شناخت ز سوزی که در سخن باشد ...
آی دی نویسنده
تماس با نویسنده


آرشیو وبلاگ
دی 86
بهمن 86
اسفند 86
فروردین 87
اردیبهشت 87
خرداد 87
تیر 87
مرداد 87
شهریور 87
آبان 87
دی 87
فروردین 89


موسیقی وبلاگ


عضویت در خبرنامه
 
لوگوی وبلاگ
عشقی که از دل برآید ... - آتش عشق

آمار بازدید
بازدید کل :240183
بازدید امروز : 95
 RSS 

می گویند  حرفی که از دل برآید ، لاجرم بر دل نشیند ... و چه حرفی زیباتر از عشق ... آتشی که از اعماق وجودت زبانه می کشد ... بگو ببینم تا به حال لرزش دلت را حس کرده ای ؟ ... منظورم همان است دیگر ، اصلاً عاشق شده ای ؟ گمان نکنی عاشقی به سادگی همین چند کلمه است ها . نه ! مگر این دل به این راحتی ها می لرزد ؟ ... ولی وقتی لرزید ، یقین کن که عاشق شده ای ... نگران راه  و رسمش هم نباش   ، دلت که بلرزد خودت راه  و رسم عاشقی را از بر می شوی . آن وقت است که  یک کرشمه ی معشوق ، مستت می کند ... خرابش می شوی ... آن وقت است که همه ات برای معشوق می شود ... نه ! ... اصلاً خودِ معشوق می شوی ... آن وقت است که هر جا بنگری جز معشوق نمی بینی ؛ یعنی نمی توانی  که   ببینی  ...

به صحرا بنگرم صحرا تو بینم

به دریا بنگرم دریا تو بینم

به هرجا بنگرم کوه و در و دشت

نشان قامت رعنا تو بینم

این ها را من نمی گویم ها ... آن ها که عاشق شده اند می گویند ... آن ها که واژه ی مقدس عشق رابی وضو بر لب نمی آورند ... لحظه ی وصال را که دیگر نگو ... هیچ فکر کرده ای که اگر هجران معشوق نبود ، وصال هیچ وقت وصال نمی شد ؟

 خوش برآی از غصه ای دل کاهل راز

عیش خوش در بوته ی هجران کنند

 یادم باشد از فراق یار هم برایت  بگویم ... یادم باشد ...



نویسنده : م . روستائی » ساعت 4:3 عصر روز دوشنبه 86 دی 24